ㄒ卄乇 ㄥ卂丂ㄒ ㄥㄖᐯ乇 [part¹⁴]
میدونی اگه صداش دربیاد چه قد به شرکت ضرر میرسه؟؟؟؟اصلا تو عقل تو کلت داری؟
من چه قد باید بدشانس باشم ک تو با ی پسر بخوای بری تو رابطه این همه دخترای پولدار و خوشگل از مقامات خودشونو واست میکشن اونوقت تو رفتی با ی پسر؟!!!!
نشونت میدم این کار عواقبش چیه کاری میکنم ک خودت به غلط کردن بیفتی پسره ی احمق
نمیدونستم چی بگم فقط ساکت بودم و به حرفای بابا گوش میدادم اصن کاش هیچ وقت نیونده بودم ینی.. ینی دیگ نمیتونم تهیونگ و ببینم؟
ب.کوک:اگه میخوای اون پسرو نیست و نابود نکنم تو خونه بمون و فکر فرار و نکن ک اون موقع بدجور پشیمون میشی
چ..چی ینی میخواد به تهیونگ اسیب برسونه ننهه نمیزارم
رفتم تو اتاقمو درو قفل کردم و خودمو پرت کردم رو تخت و فقط گریه کردم...
(تهیونگ)
اومدم کتابخونه و کله درسارو ی دور مرور کردم دیگه میخواستم برگردم ک گفتم ی زنگ بزنم ب کوک
بوووق..بوووق..بوووق
چرا جواب نمیده ولش کن بعدا ک رسیدم خونه دوباره زنگ میزنم
وسایلمو جمع کردم و سوار ماشین شدم و رفتم سمت خونه...
الان دوساعت ک رسیدم تاحالا ۵ بار به کوک زنگ زدم ولی جواب نداده نکن اتفاقی ولسش افتاده
گوشیمو برداشتم و بش پیام دادم
(سلام کوک اتفاقی افتاده؟حالت خوبه؟چرا گوشیتو جواب نمیدی نگرانت شدم لطفا خودت بم زنگ بزن)
منتظر موندم تا جواب بده فقط به صفحه گوشی زل زده بودم...
(کوک)از صبح تا حالا ته چندین بار بم زنگ زد ولی میترسم جوابشو بدم میترسم بابام بلایی سرش بیاره من تهیونگو هیلی دوست دارم نمیخوای اسیب ببینه
یه پیامواسم ارسال شد
گوشیو برداشتم
ته بود پیامو خوندم میدونم الان نگرانم شده خب حق داره ولی نمیتونم کاری کنم مجبورم
یه نفس عمیق کشیدمو بش پیام دادم
(من خوبم ی مدت نمیتونم ببینمت و جوابتو بدم ببخشید)...
داره فیک غمگین میشه:)
امیدوارم بخودتون ی زحمتی بدین کامنت بزارید و نطرتونو بگید مث دفه قبل نشه کلا ۳ نفر بگن
من چه قد باید بدشانس باشم ک تو با ی پسر بخوای بری تو رابطه این همه دخترای پولدار و خوشگل از مقامات خودشونو واست میکشن اونوقت تو رفتی با ی پسر؟!!!!
نشونت میدم این کار عواقبش چیه کاری میکنم ک خودت به غلط کردن بیفتی پسره ی احمق
نمیدونستم چی بگم فقط ساکت بودم و به حرفای بابا گوش میدادم اصن کاش هیچ وقت نیونده بودم ینی.. ینی دیگ نمیتونم تهیونگ و ببینم؟
ب.کوک:اگه میخوای اون پسرو نیست و نابود نکنم تو خونه بمون و فکر فرار و نکن ک اون موقع بدجور پشیمون میشی
چ..چی ینی میخواد به تهیونگ اسیب برسونه ننهه نمیزارم
رفتم تو اتاقمو درو قفل کردم و خودمو پرت کردم رو تخت و فقط گریه کردم...
(تهیونگ)
اومدم کتابخونه و کله درسارو ی دور مرور کردم دیگه میخواستم برگردم ک گفتم ی زنگ بزنم ب کوک
بوووق..بوووق..بوووق
چرا جواب نمیده ولش کن بعدا ک رسیدم خونه دوباره زنگ میزنم
وسایلمو جمع کردم و سوار ماشین شدم و رفتم سمت خونه...
الان دوساعت ک رسیدم تاحالا ۵ بار به کوک زنگ زدم ولی جواب نداده نکن اتفاقی ولسش افتاده
گوشیمو برداشتم و بش پیام دادم
(سلام کوک اتفاقی افتاده؟حالت خوبه؟چرا گوشیتو جواب نمیدی نگرانت شدم لطفا خودت بم زنگ بزن)
منتظر موندم تا جواب بده فقط به صفحه گوشی زل زده بودم...
(کوک)از صبح تا حالا ته چندین بار بم زنگ زد ولی میترسم جوابشو بدم میترسم بابام بلایی سرش بیاره من تهیونگو هیلی دوست دارم نمیخوای اسیب ببینه
یه پیامواسم ارسال شد
گوشیو برداشتم
ته بود پیامو خوندم میدونم الان نگرانم شده خب حق داره ولی نمیتونم کاری کنم مجبورم
یه نفس عمیق کشیدمو بش پیام دادم
(من خوبم ی مدت نمیتونم ببینمت و جوابتو بدم ببخشید)...
داره فیک غمگین میشه:)
امیدوارم بخودتون ی زحمتی بدین کامنت بزارید و نطرتونو بگید مث دفه قبل نشه کلا ۳ نفر بگن
۲۸.۸k
۱۴ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.